۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

افسوس بر سراب

افسوس بر سراب

فهیمه سادات حق­پناه

کارشناس الهیات


باسمه ­تعالی


در آغاز ماه مبارک رمضان و به یاد بزرگ­مرد حق و حقیقت، امام علی (ع) که
پیروی از او، صفای رمضان را به اوج قدر میرساند، وضوی عشق می­گیرم و برای ورود به حریم نگارش، این درس علوی را مرور می­کنم که:

«
لا خیر فی الصمت عن الحکم کما انه لاخیر فی القول بالجهل
»

در آن­جا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد و آن­جا که باید خاموش ماند، سخن گفتن خیری ندارد
.

گهگاه برخی قلم­ها که به خوبی با صداقت نتراشیده و قامت آن­ها چندان به
حق­طلبی نخراشیده است، در مواجهه با انواع افکاری که جدید به نظر می­آیند، همه خوب و بدها را در ستون بدها جای می­دهند تا کسی در جستجوی حکمت، به زحمت در نیفتد!

هفته گذشته، ویژه­نامه­ای به ضمیمه روزنامه «جام جم» و با عنوان «سراب
» منتشر شد که در صدد معرفی فرقه­های منحرف نوپدید بر آمده بود؛ تا مبادا هم­وطنی به فریب این فرق، آسودگی از انحراف را به آلودگی از آن بدل کند؛ اما ...

اما صد دریغ که بخش­هایی از این معرفی، نه بر بستر موازین اخلاقی دین مبین
اسلام، که بر پیکر نازیبای تهمت و افترا استوار شد و در برخی از صفحات، قلم به دست کسانی به حرکت در آمد که ناآگاهی را زمینه نکوهش از نا آگاهی نهادند و بی­آنکه در هیاهوی هجمه­های فرهنگی نامطلوب و نامأنوس به فکر رونق­بخشی به جاذبه منابع غنی فرهنگ اسلامی و ملی باشند؛ سره را از ناسره تمیز دهند و به منظور معرفی باطل، راه باطل نپیمایند، غافل از حقیقت آنچه به سخره گرفتند و سهل انگار در جملاتی که به­کار بردند، مبادی توحیدی حرکتی چون «عرفان کیهانی» را مغفول گذاردند و از این که در میدانی بی­حریف به رزمایش پرداختند، احساس شجاعت و تهور کردند.

این نوشته، افسوسی است بر این «سراب» و هشداری است برای آن که نپذیریم و
نخواهیم که در عرصه مطبوعات، اخلاق جان بسپارد؛ داوری غیر اصولی نگارندگان کم­صلاحیت، شأن و منزلت نویسندگان مؤمن و متعهد ایران اسلامی را خدشه­دار کند و از همه مهم­تر، کوتاهی و کاهلی در ارزیابی منصفانه اندیشه­های نو و یا بازآفریده، وحدت ملی را در هم شکند؛ اعتماد به آموزه های اصیل را فرو کاهد و راه را بر تعالیم بیگانه بگشاید.

با نگاهی به تصویر و مطالب مندرج درباره «عرفان کیهانی» که در صفحات 58 و
59 مجله مذکور به چاپ رسیده است و با اندکی آشنایی با این عرفان می­توان دریافت که این گزارش نقادانه، غیر کارشناسانه و بدون مراجعه به کتب و مصاحبه­های بنیانگذار این عرفان صورت یافته، بدون رعایت کم­ترین حقوق وی، منجر به ترسیم نقشی بسیار ناشایست از این انسان مخلص و متقی شده، در انتخاب عنوان، طرح پرسش­ها، نقل قول از فرد یا افراد مورد مصاحبه و اظهار نظرهای مغالطه­آمیز، بار سنگینی از جهل نسبت به مطالب ذیل و سوء استفاده از برخی واژگان و اکاذیب جنجال­برانگیز را به خود اختصاص داده است.

توضیح و روشنگری اجمالی مربوط به مطالب مذکور، به ترتیب درج در متن، بدین قرار است
:

  1-­
به نحو رایج، عنوان فرقه، به هریک از گروه­هایی اطلاق می­شود که بر
اساس جهان­بینی مشخصی (که اغلب، آن­ها را از انشعابات مشابه در یک مکتب مجزا می­کند)، اعضای خود را به تعهدات و الزامات رفتاری خاصی مقید می­کند. بر اساس چنین تعریفی، آشنایی با نظرات یک مدرس و حتی آزمودن و تجربه آنچه به آن دعوت می­کند، در شرایطی که اختیار فرد به هیچ اجبار و الزامی مخدوش نمی­شود، اطلاق عضویت در یک فرقه را بر نمی­تابد. (البته با استفاده معنایی خاص از این واژه که به بطلان عقاید متفرق از یک اصل اعتقادی اصیل تأکید دارد، می­توان با ترفندهایی هر گروه فکری را با این وصله بدنام کرد.)

  2-­­
تفاوت فاحشی میان مفهوم دو ترکیب اضافی «حلقه عرفان» و «عرفان حلقه
» وجود دارد. ترکیب اول، ساخته و پرداخته ذهن نگارنده و ترکیب دوم، نشانی از اتکای عرفان مورد بررسی، به حلقه­های اتصال بنده با خداوند است.

  3-­
شعور کیهانی، عرفان نیست
.

  4-­
امکان درمان دیگران، نه به منزله عضویت در گروهی خاص، بلکه حاکی از آشنایی با آن روش درمانی است
.

  5-­
فرادرمانی ناشی از ارتباط با خدا بوده، وابسته به تفکر نسبت به
تغییرات جسمانی نیست و راندمان تأثیر آن، با بررسی گزارشات علمی موجود (مندرج در دو ویژه­نامه طب کل­نگر) و به پایان رسیدن طرح­هایی تحقیقاتی که با مجوز وزارت بهداشت و درمان در حال انجام است، قابل ارزیابی خواهد بود.

  6-­
تشابه گزاره­های موجود در نظام­های عرفانی، حاکی از وحدت حقیقت و تطابق
آن­ها با آموزه­های ادیان، ناشی از اصالت آن­هابوده، در هیچ فرایند منطقی نمی­توان به استناد اشتراکات، الگوبرداری یکی از دیگری را نتیجه گرفت و به استناد گستردگی و تنوع مباحث موجود، التقاطی بودن آن­ها را به اثبات رسانید.

  7-­
به گواه تاریخ، وصول به هیچ­یک از مراتب حقیقت و دعوت به هیچ­یک از
منازل معرفت، وابسته به خصوصیاتی چون سن و تحصیلات نیست و آموزه­های قرآن کریم بر این گواهی صحه می­نهد.

  8-­
نظریه در خور توجه «شعور و ضد شعور» یکی از مباحث عرفان کیهانی (عرفان
حلقه) است که وجه تسمیه آن به هیچ وجه نسبتی با «نگرش در مفاهیم» نداشته، به رغم برداشت­های دور از واقع و خیال­بافی­های ارائه شده، عامل تفکیک انسان­ها از سایر موجودات، مسبب ایجاد مفاهیم و یا گویای ضدیت شعور (شعور ظاهری) و ضد شعور (شعور باطنی) نیست.

  9-
در تفکر عرفان کیهانی، جهان هستی منحصر در ماده و انرژی نبوده، وامدار
سنخ دیگری از وجود است که مجرد از ماده و انرژی بوده، در یکی از مراتب نظام علّی، منشأ آن دو محسوب می­شود و «آگاهی» نام می­یابد. بر این اساس، در این تفکر، جهان هستی، از ماده، انرژی و آگاهی تشکیل شده است.

  10-­
در آموزه­های عرفان کیهانی، «تضاد» عامل کثرت خوانده شده، تعالی انسان
در گرو رفع آن و به تناسب حرکت از کثرت به وحدت معرفی می­شود.

11-­
هیچ­گونه انطباق مفهومی و مصداقی میان «انرژی»، «حلقه» و «شعور
کیهانی» وجود ندارد و «روح­القدس» به عنوان ملک و کارگزار الهی وظایفی به عهده دارد که نقش آن در نسبت با سایر پدیده­ها را تنوع می­بخشد.

  12-­
بر اساس تئوری شعور و ضد شعور، اشعار به عنوان شواهدی که ارزیابی شعور
باطنی کلام را میسر می­کنند، کاربرد یافته، هیچ­گونه نقشی در فرادرمانگری ندارند.

  13-­
قضاوت ناشیانه درباره اشعار سروده شده توسط بنیانگذار عرفان کیهانی،
ناشی از عدم تفکیک میان آن­ها و اشعاری است که از متن برخی موسیقی­های باکلام برگزیده شده است (تا در ارزیابی اثرات فراذهنی آن­ها و تبیین مضرات موسیقی غنایی راهگشا باشد). اغلب اشعار گروه دوم از حداقل محتوا برخوردار بوده، در پس زمینه خود، عهده­دار القائات شیطان­پرستی هستند. این شناسایی، گامی مؤثر در خنثی سازی ترفندهای شیطانی است که به زودی گسترش قابل توجهی می­یابد.

  14-­
در معرفی عرفان کیهانی، هیچ­گونه رویکردی از قبیل مشاوره (جلسات گفتگو
با کسانی که از خلأ معنوی رنج می­برند) و تبلیغ اینترنتی وجود نداشته، تنها فضای مجازی مورد استفاده برای حداقل اطلاع­رسانی ساده و علنی، یک وبلاگ است که مسؤولیت تبلیغات و ضد تبلیغات سایت­ها و وبلاگ­های دیگر را نمی­پذیرد.

  15-­
تا کنون، ترویج عرفان کیهانی به نحو خودجوش صورت پذیرفته است و
هیچ­گونه طرح و برنامه­ای برای این منظور تنظیم نشده است؛ اما حتی در صورت برنامه­ریزی نیز تأیید و ابراز همسویی با فرقه­های موجود نمی­توانست در نشر آنچه تنها با لطف خدا شکل و معنا می­یابد و وامدار تأیید صاحبان فرق و جای­گیری در قالب اندیشة آن­ها نیست، نقش داشته باشد.

  16-­
توسل به افترای ارتباط با فرق، چنان بی­پایه و غیر مستند است که سعی
شده است با پنهانی خواندن ماهیت این فرقه­ها و سخت دانستن دسترسی به اعضای آن­ها، از تحقیق درباره صدق و راستی این ادعا جلوگیری به عمل آید؛ غافل از این که انتخاب این مفر، دال بر ناصوابی مدعاست.

  17-­
با مراجعه به بند 1، داستان­پردازی درباره وجود سران فرقه و حضور
آن­ها در جلسات خصوصی از اعتبار ساقط می­شود؛ اما با دانستن تعداد واقعی کسانی که پس از آشنایی با عرفان کیهانی، در حال حاضر آن را تدریس می­کنند، فضایی برای گردهمایی این اداره­کنندگان کلاس­ها (که به غلط سران فرقه نامیده شده­اند) لازم خواهد داشت که حتی اگر بتواند وجود خارجی داشته باشد، محلی برای عمومی­ترین جلسات خصوصی در طول تاریخ خواهد بود.

  18-­
اگر نتوان تمایزی بین مراجعه­کنندگان به مطالب یک وبلاگ و اعضای یک
فرقه قائل شد، به حتم دریافتن دلیل مراجعه به وبلاگ نیز نامعلوم خواهد بود؛ درست همان­طور که نمی­توان منظور از سرشماری آن وبلاگ از محققانی که به شناسایی و تجربه ارتباط با خدا مبادرت کرده­اند را دانست و به همین دلیل، می­توان حتی مراجعات روزانه به هر سایت­ و وبلاگی را پیچیده و رمزآلود جلوه داد !

  19-­
اگر منظور از «درمان کیهانی»، «فرادرمانی» است، فراگیری آن در یک دوره (نه ده دوره) امکان­پذیر است

 20-آنچه پیش از نسبت دادن یک تفکر به مکاتب مختلف الزامی است، اشراف بر ابعاد این تفکر و عقاید و تعالیم آن مکاتب است و اگر هریک از این دو حاصل نباشد، فرو افتادن در آش شله­قلمکار توهمات، گریز ناپذیر است.

  21-­
مباحث توحیدی (که البته با شرحی نادرست،از آن با عنوان وحدت وجود نام
برده شده است) و مطالب ناظر بر قوس نزول و صعود (که از آن با عنوان حلقه جهان یاد شده است) اختصاص به تصوف ندارد و در عرفان­های توحیدی گوناگونی به آن اذعان شده است. (به بند 6 مراجعه شود.)

  22-­
دیدگاه خدامحور حاکم بر عرفان کیهانی، استفاده از هرگونه تکنیکی اعم
از روش­های ذن، یوگا و ... و اتکا به بررسی هاله­ها و چاکراها را که نوعی خودمحوری محسوب می­شود، مخالف با هدف تسلیم و توکل دانسته، از آن پرهیز می­دهد. لذا تلاش در جهت انتساب این عرفان به آیین­های هند و چین، ناشی از جهالت و بی­اطلاعی است.

  23-­
ابطال طلسم از راه پناه جستن به خدا، بیش از آن که شباهتی به پیروی از
آیین­های خاور دور داشته باشد، اجرای اوامر و احکام قرآن کریم است و هرگونه نکوهش آن، جسارت و اهانت به این کتاب آسمانی به شمار می­رود.

  24-­
بر اساس ابتدایی­ترین آموزه­های عرفان کیهانی، انجام هر یک از
فعالیت­های مربوط به فراروانشناسی از قبیل تلپاتی، غیب­گویی، اعمال اراده بر دیگران، هیپنوتیزم، پرواز روح و ... به منزله خروج از موازین این عرفان است.

  25-­
خلط عجیب «فرادرمانی» و «انرژی درمانی» و مسائل جانبی هریک با یکدیگر،
در حالی که خود نویسنده، به تفکیک بنیادی آن­ها اذعان دارد، بازار مکاره­ای است که به هیچ ترتیب معقولی نمی­توان در آن، کالایی چون نشأت فرادرمانی از انرژی­درمانی را خریداری کرد.

26-­
یکی از قوانین لازم­الاجرا در «فرادرمانی»، توجه به نظر پزشک و ادامه درمان پزشکی در طول مدت درمان به این روش است
.

  27-­
عرفان سرخپوستی از تعالیم دون خوان و کارلوس کاستاندا به دست می­آید و
نسبت دادن عرفان کیهانی به آن، از طریق ادعای سوابق طرفداری از اندیشه­های پائولو کوئیلو دو اشکال اساسی دارد:
الف) کوئیلو آمیزه­ای از نمادهای ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت را با
سنت­های معنوی بودیسم و نمادهای رایج در بین اقوام گوناگون گرد آورده است تا بتواند در میان مردم جهان نفوذ کند؛ اما نمی­توان تعالیم او را «عرفان سرخپوستی» نامید.

ب) صرفنظر از قضاوت و داوری درباره کوئیلو و آثارش، بازگشت از دیدگاه­های
وی به جهان­بینی دیگر، ابقا بر نظرات وی را منتفی کرده، به فرض پیشینه طرفداری از وی، از سوی کسی یا کسانی که به عرفان کیهانی روی آورده­اند، نمی­توان نسبتی میان آن دو برقرار کرد.


  28-­
عرفان کیهانی، با رمزگشایی از فلسفه برخی عبادات، در جهت تقویت
باورهای دینی گام بر می­دارد و علاوه بر این، یکی از دوره­های آموزشی آن، به­طور خاص این هدف را دنبال می­کند.

  29-­
در عرفان کیهانی، هیچ­گونه ترتیب و حالتی مورد تعلیم قرار نمی­گیرد تا بتوان آن را بدعت و مناسک دینی خاص این عرفان نامید
.

  30-­
مباحث معرفت­شناختی عرفان کیهانی فارغ از مضامین آموزه­های ظاهری
شرایع بوده، در انطباق با بطن مشترک ادیان آسمانی است و از این رو، نمی­توان نقش تبلیغی آن درباره مسیحیت را پذیرفت؛ اما می­توان نقاط قوت آن را در کشف کمالات عرفانی اسلام یافت. (استراتژی حرکت در عرفان کیهانی بر اساس «بسم­الله الرحمن الرحیم» تعریف می­شود.)

  31-­
در دیدگاه عرفان کیهانی، ازدواج، نمونه کوچکی از تجربه حرکت بینشی از
کثرت به وحدت است. در این عرفان، تحکیم بنیان خانواده به حکم محبت عرفانی تضمین می­شود و زنهار دادن از خودشیفتگی و افروختن نور عشق الهی، مطالبات فرومایه را پشت سر می­گذارد. (اما نسخه مشخصی برای چگونگی انتخاب همسر یا شناسایی ویژگی­های همسر ایده­آل ارائه نمی­شود.)

  32-­
نشر اباطیلی چون بی­اهمیت جلوه دادن جان انسان­ها درباره نگرشی که
خدمت به دیگران و سلامت­بخشی به آن­ها را سرلوحه محبت به هم­نوعان و مصداقی از انجام رسالت بندگی می­داند، تنها می­تواند با ساده­اندیشی نسبت به گزارشات کذبی که نمونه­ای از آن ذکر شده است، محقق گردد.

  33-­
جمع ارقام شهریه­هایی که هریک از آموزگاران عرفان کیهانی به­طور
جداگانه دریافت می­کنند، دلیلی بر اختصاص این مبالغ به فرد خاصی نیست که کلانی آن، نتیجه خاصی در بر داشته باشد و این نوع جوسازی، تنها ذکاوت و زیرکی منتقد را مورد تردید قرار می­دهد.

  34-­
سال­های متمادی است که مبلغ شهریه سقف ثابتی داشته، هیچ­کس جز نویسنده، مدعی نسبت آن با میزان بهره­مندی از طریق عرفان نیست
.

به رغم اظهارات موجود در صفحة 79
:

  35-
در عرفان کیهانی (عرفان حلقه) توضیحات مفصلی درباره بهشت و جهنم وجود
دارد و ره­توشه کمالی هر انسان در چگونگی وضعیت او در بهشت و جهنم، نقش تعیین­کننده دارد.

36-­
تأکید بر رابطه جزء و کل، به­منزله تقیید خداوند نیست و تنها چیستی و
چگونگی ارتباط انسان با مرتبه­ای مادون ذات احدی (که حقیقت مطلق به­شمار می­رود) را توصیف می­کند. (این مطلب در بستر عرفان اسلامی قابل شرح است.)

  37-
قدمت عرفان کیهانی بسیار بیش از 15 سال بوده، نسخه مشابهی در کشورهای دیگر ندارد که بتوان آن را وارداتی نامید
.

  38-­
به نظر می­رسد که اظهارات مبنی بر "برنامه­ریزی صهیونیزم و غرب
"، مربوط به عرفان­های دیگرِ مورد بررسی می باشد. در غیر این صورت، با تأکید بر این که نگرش عرفان کیهانی هیچ­گونه سنخیتی با گرایشات منحط سیاسی و فرهنگی حکومت­های استعماری (که کوس رسوایی آن­ها در جهان نواخته شده است) ندارد، در مواجهه با این اتهام، تنها به این فرمایش امیر مؤمنان، علی (ع) تکیه می­شود که «الکاذب علی شرف مهواة و مهانة»: دروغگو بر لب پرتگاه هلاک و خواری است.
«
والسلام
»

 
٠١/٠۶/١٣٨٨
http://www.faradarmani.ir/post/?url=...AfsoosBarSarab

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر