افسوس بر سراب
فهیمه سادات حقپناه
کارشناس الهیات
باسمه تعالی
در آغاز ماه مبارک رمضان و به یاد بزرگمرد حق و حقیقت، امام علی (ع) که پیروی از او، صفای رمضان را به اوج قدر میرساند، وضوی عشق میگیرم و برای ورود به حریم نگارش، این درس علوی را مرور میکنم که:
«لا خیر فی الصمت عن الحکم کما انه لاخیر فی القول بالجهل»
در آنجا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد و آنجا که باید خاموش ماند، سخن گفتن خیری ندارد.
گهگاه برخی قلمها که به خوبی با صداقت نتراشیده و قامت آنها چندان به حقطلبی نخراشیده است، در مواجهه با انواع افکاری که جدید به نظر میآیند، همه خوب و بدها را در ستون بدها جای میدهند تا کسی در جستجوی حکمت، به زحمت در نیفتد!
هفته گذشته، ویژهنامهای به ضمیمه روزنامه «جام جم» و با عنوان «سراب» منتشر شد که در صدد معرفی فرقههای منحرف نوپدید بر آمده بود؛ تا مبادا هموطنی به فریب این فرق، آسودگی از انحراف را به آلودگی از آن بدل کند؛ اما ...
اما صد دریغ که بخشهایی از این معرفی، نه بر بستر موازین اخلاقی دین مبین اسلام، که بر پیکر نازیبای تهمت و افترا استوار شد و در برخی از صفحات، قلم به دست کسانی به حرکت در آمد که ناآگاهی را زمینه نکوهش از نا آگاهی نهادند و بیآنکه در هیاهوی هجمههای فرهنگی نامطلوب و نامأنوس به فکر رونقبخشی به جاذبه منابع غنی فرهنگ اسلامی و ملی باشند؛ سره را از ناسره تمیز دهند و به منظور معرفی باطل، راه باطل نپیمایند، غافل از حقیقت آنچه به سخره گرفتند و سهل انگار در جملاتی که بهکار بردند، مبادی توحیدی حرکتی چون «عرفان کیهانی» را مغفول گذاردند و از این که در میدانی بیحریف به رزمایش پرداختند، احساس شجاعت و تهور کردند.
این نوشته، افسوسی است بر این «سراب» و هشداری است برای آن که نپذیریم و نخواهیم که در عرصه مطبوعات، اخلاق جان بسپارد؛ داوری غیر اصولی نگارندگان کمصلاحیت، شأن و منزلت نویسندگان مؤمن و متعهد ایران اسلامی را خدشهدار کند و از همه مهمتر، کوتاهی و کاهلی در ارزیابی منصفانه اندیشههای نو و یا بازآفریده، وحدت ملی را در هم شکند؛ اعتماد به آموزه های اصیل را فرو کاهد و راه را بر تعالیم بیگانه بگشاید.
با نگاهی به تصویر و مطالب مندرج درباره «عرفان کیهانی» که در صفحات 58 و 59 مجله مذکور به چاپ رسیده است و با اندکی آشنایی با این عرفان میتوان دریافت که این گزارش نقادانه، غیر کارشناسانه و بدون مراجعه به کتب و مصاحبههای بنیانگذار این عرفان صورت یافته، بدون رعایت کمترین حقوق وی، منجر به ترسیم نقشی بسیار ناشایست از این انسان مخلص و متقی شده، در انتخاب عنوان، طرح پرسشها، نقل قول از فرد یا افراد مورد مصاحبه و اظهار نظرهای مغالطهآمیز، بار سنگینی از جهل نسبت به مطالب ذیل و سوء استفاده از برخی واژگان و اکاذیب جنجالبرانگیز را به خود اختصاص داده است.
توضیح و روشنگری اجمالی مربوط به مطالب مذکور، به ترتیب درج در متن، بدین قرار است:
1-به نحو رایج، عنوان فرقه، به هریک از گروههایی اطلاق میشود که بر اساس جهانبینی مشخصی (که اغلب، آنها را از انشعابات مشابه در یک مکتب مجزا میکند)، اعضای خود را به تعهدات و الزامات رفتاری خاصی مقید میکند. بر اساس چنین تعریفی، آشنایی با نظرات یک مدرس و حتی آزمودن و تجربه آنچه به آن دعوت میکند، در شرایطی که اختیار فرد به هیچ اجبار و الزامی مخدوش نمیشود، اطلاق عضویت در یک فرقه را بر نمیتابد. (البته با استفاده معنایی خاص از این واژه که به بطلان عقاید متفرق از یک اصل اعتقادی اصیل تأکید دارد، میتوان با ترفندهایی هر گروه فکری را با این وصله بدنام کرد.)
2-تفاوت فاحشی میان مفهوم دو ترکیب اضافی «حلقه عرفان» و «عرفان حلقه» وجود دارد. ترکیب اول، ساخته و پرداخته ذهن نگارنده و ترکیب دوم، نشانی از اتکای عرفان مورد بررسی، به حلقههای اتصال بنده با خداوند است.
3-شعور کیهانی، عرفان نیست.
4-امکان درمان دیگران، نه به منزله عضویت در گروهی خاص، بلکه حاکی از آشنایی با آن روش درمانی است.
5-فرادرمانی ناشی از ارتباط با خدا بوده، وابسته به تفکر نسبت به تغییرات جسمانی نیست و راندمان تأثیر آن، با بررسی گزارشات علمی موجود (مندرج در دو ویژهنامه طب کلنگر) و به پایان رسیدن طرحهایی تحقیقاتی که با مجوز وزارت بهداشت و درمان در حال انجام است، قابل ارزیابی خواهد بود.
6-تشابه گزارههای موجود در نظامهای عرفانی، حاکی از وحدت حقیقت و تطابق آنها با آموزههای ادیان، ناشی از اصالت آنهابوده، در هیچ فرایند منطقی نمیتوان به استناد اشتراکات، الگوبرداری یکی از دیگری را نتیجه گرفت و به استناد گستردگی و تنوع مباحث موجود، التقاطی بودن آنها را به اثبات رسانید.
7-به گواه تاریخ، وصول به هیچیک از مراتب حقیقت و دعوت به هیچیک از منازل معرفت، وابسته به خصوصیاتی چون سن و تحصیلات نیست و آموزههای قرآن کریم بر این گواهی صحه مینهد.
8-نظریه در خور توجه «شعور و ضد شعور» یکی از مباحث عرفان کیهانی (عرفان حلقه) است که وجه تسمیه آن به هیچ وجه نسبتی با «نگرش در مفاهیم» نداشته، به رغم برداشتهای دور از واقع و خیالبافیهای ارائه شده، عامل تفکیک انسانها از سایر موجودات، مسبب ایجاد مفاهیم و یا گویای ضدیت شعور (شعور ظاهری) و ضد شعور (شعور باطنی) نیست.
9-در تفکر عرفان کیهانی، جهان هستی منحصر در ماده و انرژی نبوده، وامدار سنخ دیگری از وجود است که مجرد از ماده و انرژی بوده، در یکی از مراتب نظام علّی، منشأ آن دو محسوب میشود و «آگاهی» نام مییابد. بر این اساس، در این تفکر، جهان هستی، از ماده، انرژی و آگاهی تشکیل شده است.
10-در آموزههای عرفان کیهانی، «تضاد» عامل کثرت خوانده شده، تعالی انسان در گرو رفع آن و به تناسب حرکت از کثرت به وحدت معرفی میشود.
11-هیچگونه انطباق مفهومی و مصداقی میان «انرژی»، «حلقه» و «شعور کیهانی» وجود ندارد و «روحالقدس» به عنوان ملک و کارگزار الهی وظایفی به عهده دارد که نقش آن در نسبت با سایر پدیدهها را تنوع میبخشد.
12-بر اساس تئوری شعور و ضد شعور، اشعار به عنوان شواهدی که ارزیابی شعور باطنی کلام را میسر میکنند، کاربرد یافته، هیچگونه نقشی در فرادرمانگری ندارند.
13-قضاوت ناشیانه درباره اشعار سروده شده توسط بنیانگذار عرفان کیهانی، ناشی از عدم تفکیک میان آنها و اشعاری است که از متن برخی موسیقیهای باکلام برگزیده شده است (تا در ارزیابی اثرات فراذهنی آنها و تبیین مضرات موسیقی غنایی راهگشا باشد). اغلب اشعار گروه دوم از حداقل محتوا برخوردار بوده، در پس زمینه خود، عهدهدار القائات شیطانپرستی هستند. این شناسایی، گامی مؤثر در خنثی سازی ترفندهای شیطانی است که به زودی گسترش قابل توجهی مییابد.
14-در معرفی عرفان کیهانی، هیچگونه رویکردی از قبیل مشاوره (جلسات گفتگو با کسانی که از خلأ معنوی رنج میبرند) و تبلیغ اینترنتی وجود نداشته، تنها فضای مجازی مورد استفاده برای حداقل اطلاعرسانی ساده و علنی، یک وبلاگ است که مسؤولیت تبلیغات و ضد تبلیغات سایتها و وبلاگهای دیگر را نمیپذیرد.
15-تا کنون، ترویج عرفان کیهانی به نحو خودجوش صورت پذیرفته است و هیچگونه طرح و برنامهای برای این منظور تنظیم نشده است؛ اما حتی در صورت برنامهریزی نیز تأیید و ابراز همسویی با فرقههای موجود نمیتوانست در نشر آنچه تنها با لطف خدا شکل و معنا مییابد و وامدار تأیید صاحبان فرق و جایگیری در قالب اندیشة آنها نیست، نقش داشته باشد.
16-توسل به افترای ارتباط با فرق، چنان بیپایه و غیر مستند است که سعی شده است با پنهانی خواندن ماهیت این فرقهها و سخت دانستن دسترسی به اعضای آنها، از تحقیق درباره صدق و راستی این ادعا جلوگیری به عمل آید؛ غافل از این که انتخاب این مفر، دال بر ناصوابی مدعاست.
17-با مراجعه به بند 1، داستانپردازی درباره وجود سران فرقه و حضور آنها در جلسات خصوصی از اعتبار ساقط میشود؛ اما با دانستن تعداد واقعی کسانی که پس از آشنایی با عرفان کیهانی، در حال حاضر آن را تدریس میکنند، فضایی برای گردهمایی این ادارهکنندگان کلاسها (که به غلط سران فرقه نامیده شدهاند) لازم خواهد داشت که حتی اگر بتواند وجود خارجی داشته باشد، محلی برای عمومیترین جلسات خصوصی در طول تاریخ خواهد بود.
18-اگر نتوان تمایزی بین مراجعهکنندگان به مطالب یک وبلاگ و اعضای یک فرقه قائل شد، به حتم دریافتن دلیل مراجعه به وبلاگ نیز نامعلوم خواهد بود؛ درست همانطور که نمیتوان منظور از سرشماری آن وبلاگ از محققانی که به شناسایی و تجربه ارتباط با خدا مبادرت کردهاند را دانست و به همین دلیل، میتوان حتی مراجعات روزانه به هر سایت و وبلاگی را پیچیده و رمزآلود جلوه داد !
فهیمه سادات حقپناه
کارشناس الهیات
باسمه تعالی
در آغاز ماه مبارک رمضان و به یاد بزرگمرد حق و حقیقت، امام علی (ع) که پیروی از او، صفای رمضان را به اوج قدر میرساند، وضوی عشق میگیرم و برای ورود به حریم نگارش، این درس علوی را مرور میکنم که:
«لا خیر فی الصمت عن الحکم کما انه لاخیر فی القول بالجهل»
در آنجا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد و آنجا که باید خاموش ماند، سخن گفتن خیری ندارد.
گهگاه برخی قلمها که به خوبی با صداقت نتراشیده و قامت آنها چندان به حقطلبی نخراشیده است، در مواجهه با انواع افکاری که جدید به نظر میآیند، همه خوب و بدها را در ستون بدها جای میدهند تا کسی در جستجوی حکمت، به زحمت در نیفتد!
هفته گذشته، ویژهنامهای به ضمیمه روزنامه «جام جم» و با عنوان «سراب» منتشر شد که در صدد معرفی فرقههای منحرف نوپدید بر آمده بود؛ تا مبادا هموطنی به فریب این فرق، آسودگی از انحراف را به آلودگی از آن بدل کند؛ اما ...
اما صد دریغ که بخشهایی از این معرفی، نه بر بستر موازین اخلاقی دین مبین اسلام، که بر پیکر نازیبای تهمت و افترا استوار شد و در برخی از صفحات، قلم به دست کسانی به حرکت در آمد که ناآگاهی را زمینه نکوهش از نا آگاهی نهادند و بیآنکه در هیاهوی هجمههای فرهنگی نامطلوب و نامأنوس به فکر رونقبخشی به جاذبه منابع غنی فرهنگ اسلامی و ملی باشند؛ سره را از ناسره تمیز دهند و به منظور معرفی باطل، راه باطل نپیمایند، غافل از حقیقت آنچه به سخره گرفتند و سهل انگار در جملاتی که بهکار بردند، مبادی توحیدی حرکتی چون «عرفان کیهانی» را مغفول گذاردند و از این که در میدانی بیحریف به رزمایش پرداختند، احساس شجاعت و تهور کردند.
این نوشته، افسوسی است بر این «سراب» و هشداری است برای آن که نپذیریم و نخواهیم که در عرصه مطبوعات، اخلاق جان بسپارد؛ داوری غیر اصولی نگارندگان کمصلاحیت، شأن و منزلت نویسندگان مؤمن و متعهد ایران اسلامی را خدشهدار کند و از همه مهمتر، کوتاهی و کاهلی در ارزیابی منصفانه اندیشههای نو و یا بازآفریده، وحدت ملی را در هم شکند؛ اعتماد به آموزه های اصیل را فرو کاهد و راه را بر تعالیم بیگانه بگشاید.
با نگاهی به تصویر و مطالب مندرج درباره «عرفان کیهانی» که در صفحات 58 و 59 مجله مذکور به چاپ رسیده است و با اندکی آشنایی با این عرفان میتوان دریافت که این گزارش نقادانه، غیر کارشناسانه و بدون مراجعه به کتب و مصاحبههای بنیانگذار این عرفان صورت یافته، بدون رعایت کمترین حقوق وی، منجر به ترسیم نقشی بسیار ناشایست از این انسان مخلص و متقی شده، در انتخاب عنوان، طرح پرسشها، نقل قول از فرد یا افراد مورد مصاحبه و اظهار نظرهای مغالطهآمیز، بار سنگینی از جهل نسبت به مطالب ذیل و سوء استفاده از برخی واژگان و اکاذیب جنجالبرانگیز را به خود اختصاص داده است.
توضیح و روشنگری اجمالی مربوط به مطالب مذکور، به ترتیب درج در متن، بدین قرار است:
1-به نحو رایج، عنوان فرقه، به هریک از گروههایی اطلاق میشود که بر اساس جهانبینی مشخصی (که اغلب، آنها را از انشعابات مشابه در یک مکتب مجزا میکند)، اعضای خود را به تعهدات و الزامات رفتاری خاصی مقید میکند. بر اساس چنین تعریفی، آشنایی با نظرات یک مدرس و حتی آزمودن و تجربه آنچه به آن دعوت میکند، در شرایطی که اختیار فرد به هیچ اجبار و الزامی مخدوش نمیشود، اطلاق عضویت در یک فرقه را بر نمیتابد. (البته با استفاده معنایی خاص از این واژه که به بطلان عقاید متفرق از یک اصل اعتقادی اصیل تأکید دارد، میتوان با ترفندهایی هر گروه فکری را با این وصله بدنام کرد.)
2-تفاوت فاحشی میان مفهوم دو ترکیب اضافی «حلقه عرفان» و «عرفان حلقه» وجود دارد. ترکیب اول، ساخته و پرداخته ذهن نگارنده و ترکیب دوم، نشانی از اتکای عرفان مورد بررسی، به حلقههای اتصال بنده با خداوند است.
3-شعور کیهانی، عرفان نیست.
4-امکان درمان دیگران، نه به منزله عضویت در گروهی خاص، بلکه حاکی از آشنایی با آن روش درمانی است.
5-فرادرمانی ناشی از ارتباط با خدا بوده، وابسته به تفکر نسبت به تغییرات جسمانی نیست و راندمان تأثیر آن، با بررسی گزارشات علمی موجود (مندرج در دو ویژهنامه طب کلنگر) و به پایان رسیدن طرحهایی تحقیقاتی که با مجوز وزارت بهداشت و درمان در حال انجام است، قابل ارزیابی خواهد بود.
6-تشابه گزارههای موجود در نظامهای عرفانی، حاکی از وحدت حقیقت و تطابق آنها با آموزههای ادیان، ناشی از اصالت آنهابوده، در هیچ فرایند منطقی نمیتوان به استناد اشتراکات، الگوبرداری یکی از دیگری را نتیجه گرفت و به استناد گستردگی و تنوع مباحث موجود، التقاطی بودن آنها را به اثبات رسانید.
7-به گواه تاریخ، وصول به هیچیک از مراتب حقیقت و دعوت به هیچیک از منازل معرفت، وابسته به خصوصیاتی چون سن و تحصیلات نیست و آموزههای قرآن کریم بر این گواهی صحه مینهد.
8-نظریه در خور توجه «شعور و ضد شعور» یکی از مباحث عرفان کیهانی (عرفان حلقه) است که وجه تسمیه آن به هیچ وجه نسبتی با «نگرش در مفاهیم» نداشته، به رغم برداشتهای دور از واقع و خیالبافیهای ارائه شده، عامل تفکیک انسانها از سایر موجودات، مسبب ایجاد مفاهیم و یا گویای ضدیت شعور (شعور ظاهری) و ضد شعور (شعور باطنی) نیست.
9-در تفکر عرفان کیهانی، جهان هستی منحصر در ماده و انرژی نبوده، وامدار سنخ دیگری از وجود است که مجرد از ماده و انرژی بوده، در یکی از مراتب نظام علّی، منشأ آن دو محسوب میشود و «آگاهی» نام مییابد. بر این اساس، در این تفکر، جهان هستی، از ماده، انرژی و آگاهی تشکیل شده است.
10-در آموزههای عرفان کیهانی، «تضاد» عامل کثرت خوانده شده، تعالی انسان در گرو رفع آن و به تناسب حرکت از کثرت به وحدت معرفی میشود.
11-هیچگونه انطباق مفهومی و مصداقی میان «انرژی»، «حلقه» و «شعور کیهانی» وجود ندارد و «روحالقدس» به عنوان ملک و کارگزار الهی وظایفی به عهده دارد که نقش آن در نسبت با سایر پدیدهها را تنوع میبخشد.
12-بر اساس تئوری شعور و ضد شعور، اشعار به عنوان شواهدی که ارزیابی شعور باطنی کلام را میسر میکنند، کاربرد یافته، هیچگونه نقشی در فرادرمانگری ندارند.
13-قضاوت ناشیانه درباره اشعار سروده شده توسط بنیانگذار عرفان کیهانی، ناشی از عدم تفکیک میان آنها و اشعاری است که از متن برخی موسیقیهای باکلام برگزیده شده است (تا در ارزیابی اثرات فراذهنی آنها و تبیین مضرات موسیقی غنایی راهگشا باشد). اغلب اشعار گروه دوم از حداقل محتوا برخوردار بوده، در پس زمینه خود، عهدهدار القائات شیطانپرستی هستند. این شناسایی، گامی مؤثر در خنثی سازی ترفندهای شیطانی است که به زودی گسترش قابل توجهی مییابد.
14-در معرفی عرفان کیهانی، هیچگونه رویکردی از قبیل مشاوره (جلسات گفتگو با کسانی که از خلأ معنوی رنج میبرند) و تبلیغ اینترنتی وجود نداشته، تنها فضای مجازی مورد استفاده برای حداقل اطلاعرسانی ساده و علنی، یک وبلاگ است که مسؤولیت تبلیغات و ضد تبلیغات سایتها و وبلاگهای دیگر را نمیپذیرد.
15-تا کنون، ترویج عرفان کیهانی به نحو خودجوش صورت پذیرفته است و هیچگونه طرح و برنامهای برای این منظور تنظیم نشده است؛ اما حتی در صورت برنامهریزی نیز تأیید و ابراز همسویی با فرقههای موجود نمیتوانست در نشر آنچه تنها با لطف خدا شکل و معنا مییابد و وامدار تأیید صاحبان فرق و جایگیری در قالب اندیشة آنها نیست، نقش داشته باشد.
16-توسل به افترای ارتباط با فرق، چنان بیپایه و غیر مستند است که سعی شده است با پنهانی خواندن ماهیت این فرقهها و سخت دانستن دسترسی به اعضای آنها، از تحقیق درباره صدق و راستی این ادعا جلوگیری به عمل آید؛ غافل از این که انتخاب این مفر، دال بر ناصوابی مدعاست.
17-با مراجعه به بند 1، داستانپردازی درباره وجود سران فرقه و حضور آنها در جلسات خصوصی از اعتبار ساقط میشود؛ اما با دانستن تعداد واقعی کسانی که پس از آشنایی با عرفان کیهانی، در حال حاضر آن را تدریس میکنند، فضایی برای گردهمایی این ادارهکنندگان کلاسها (که به غلط سران فرقه نامیده شدهاند) لازم خواهد داشت که حتی اگر بتواند وجود خارجی داشته باشد، محلی برای عمومیترین جلسات خصوصی در طول تاریخ خواهد بود.
18-اگر نتوان تمایزی بین مراجعهکنندگان به مطالب یک وبلاگ و اعضای یک فرقه قائل شد، به حتم دریافتن دلیل مراجعه به وبلاگ نیز نامعلوم خواهد بود؛ درست همانطور که نمیتوان منظور از سرشماری آن وبلاگ از محققانی که به شناسایی و تجربه ارتباط با خدا مبادرت کردهاند را دانست و به همین دلیل، میتوان حتی مراجعات روزانه به هر سایت و وبلاگی را پیچیده و رمزآلود جلوه داد !
19-اگر منظور از «درمان کیهانی»، «فرادرمانی» است، فراگیری آن در یک دوره (نه ده دوره) امکانپذیر است.
20-آنچه پیش از نسبت دادن یک تفکر به مکاتب مختلف الزامی است، اشراف بر ابعاد این تفکر و عقاید و تعالیم آن مکاتب است و اگر هریک از این دو حاصل نباشد، فرو افتادن در آش شلهقلمکار توهمات، گریز ناپذیر است.
21-مباحث توحیدی (که البته با شرحی نادرست،از آن با عنوان وحدت وجود نام برده شده است) و مطالب ناظر بر قوس نزول و صعود (که از آن با عنوان حلقه جهان یاد شده است) اختصاص به تصوف ندارد و در عرفانهای توحیدی گوناگونی به آن اذعان شده است. (به بند 6 مراجعه شود.)
22-دیدگاه خدامحور حاکم بر عرفان کیهانی، استفاده از هرگونه تکنیکی اعم از روشهای ذن، یوگا و ... و اتکا به بررسی هالهها و چاکراها را که نوعی خودمحوری محسوب میشود، مخالف با هدف تسلیم و توکل دانسته، از آن پرهیز میدهد. لذا تلاش در جهت انتساب این عرفان به آیینهای هند و چین، ناشی از جهالت و بیاطلاعی است.
23-ابطال طلسم از راه پناه جستن به خدا، بیش از آن که شباهتی به پیروی از آیینهای خاور دور داشته باشد، اجرای اوامر و احکام قرآن کریم است و هرگونه نکوهش آن، جسارت و اهانت به این کتاب آسمانی به شمار میرود.
24-بر اساس ابتداییترین آموزههای عرفان کیهانی، انجام هر یک از فعالیتهای مربوط به فراروانشناسی از قبیل تلپاتی، غیبگویی، اعمال اراده بر دیگران، هیپنوتیزم، پرواز روح و ... به منزله خروج از موازین این عرفان است.
25-خلط عجیب «فرادرمانی» و «انرژی درمانی» و مسائل جانبی هریک با یکدیگر، در حالی که خود نویسنده، به تفکیک بنیادی آنها اذعان دارد، بازار مکارهای است که به هیچ ترتیب معقولی نمیتوان در آن، کالایی چون نشأت فرادرمانی از انرژیدرمانی را خریداری کرد.
26- یکی از قوانین لازمالاجرا در «فرادرمانی»، توجه به نظر پزشک و ادامه درمان پزشکی در طول مدت درمان به این روش است.
27-عرفان سرخپوستی از تعالیم دون خوان و کارلوس کاستاندا به دست میآید و نسبت دادن عرفان کیهانی به آن، از طریق ادعای سوابق طرفداری از اندیشههای پائولو کوئیلو دو اشکال اساسی دارد:
الف) کوئیلو آمیزهای از نمادهای ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت را با سنتهای معنوی بودیسم و نمادهای رایج در بین اقوام گوناگون گرد آورده است تا بتواند در میان مردم جهان نفوذ کند؛ اما نمیتوان تعالیم او را «عرفان سرخپوستی» نامید.
ب) صرفنظر از قضاوت و داوری درباره کوئیلو و آثارش، بازگشت از دیدگاههای وی به جهانبینی دیگر، ابقا بر نظرات وی را منتفی کرده، به فرض پیشینه طرفداری از وی، از سوی کسی یا کسانی که به عرفان کیهانی روی آوردهاند، نمیتوان نسبتی میان آن دو برقرار کرد.
28-عرفان کیهانی، با رمزگشایی از فلسفه برخی عبادات، در جهت تقویت باورهای دینی گام بر میدارد و علاوه بر این، یکی از دورههای آموزشی آن، بهطور خاص این هدف را دنبال میکند.
29-در عرفان کیهانی، هیچگونه ترتیب و حالتی مورد تعلیم قرار نمیگیرد تا بتوان آن را بدعت و مناسک دینی خاص این عرفان نامید.
30-مباحث معرفتشناختی عرفان کیهانی فارغ از مضامین آموزههای ظاهری شرایع بوده، در انطباق با بطن مشترک ادیان آسمانی است و از این رو، نمیتوان نقش تبلیغی آن درباره مسیحیت را پذیرفت؛ اما میتوان نقاط قوت آن را در کشف کمالات عرفانی اسلام یافت. (استراتژی حرکت در عرفان کیهانی بر اساس «بسمالله الرحمن الرحیم» تعریف میشود.)
31-در دیدگاه عرفان کیهانی، ازدواج، نمونه کوچکی از تجربه حرکت بینشی از کثرت به وحدت است. در این عرفان، تحکیم بنیان خانواده به حکم محبت عرفانی تضمین میشود و زنهار دادن از خودشیفتگی و افروختن نور عشق الهی، مطالبات فرومایه را پشت سر میگذارد. (اما نسخه مشخصی برای چگونگی انتخاب همسر یا شناسایی ویژگیهای همسر ایدهآل ارائه نمیشود.)
32-نشر اباطیلی چون بیاهمیت جلوه دادن جان انسانها درباره نگرشی که خدمت به دیگران و سلامتبخشی به آنها را سرلوحه محبت به همنوعان و مصداقی از انجام رسالت بندگی میداند، تنها میتواند با سادهاندیشی نسبت به گزارشات کذبی که نمونهای از آن ذکر شده است، محقق گردد.
33-جمع ارقام شهریههایی که هریک از آموزگاران عرفان کیهانی بهطور جداگانه دریافت میکنند، دلیلی بر اختصاص این مبالغ به فرد خاصی نیست که کلانی آن، نتیجه خاصی در بر داشته باشد و این نوع جوسازی، تنها ذکاوت و زیرکی منتقد را مورد تردید قرار میدهد.
34-سالهای متمادی است که مبلغ شهریه سقف ثابتی داشته، هیچکس جز نویسنده، مدعی نسبت آن با میزان بهرهمندی از طریق عرفان نیست.
21-مباحث توحیدی (که البته با شرحی نادرست،از آن با عنوان وحدت وجود نام برده شده است) و مطالب ناظر بر قوس نزول و صعود (که از آن با عنوان حلقه جهان یاد شده است) اختصاص به تصوف ندارد و در عرفانهای توحیدی گوناگونی به آن اذعان شده است. (به بند 6 مراجعه شود.)
22-دیدگاه خدامحور حاکم بر عرفان کیهانی، استفاده از هرگونه تکنیکی اعم از روشهای ذن، یوگا و ... و اتکا به بررسی هالهها و چاکراها را که نوعی خودمحوری محسوب میشود، مخالف با هدف تسلیم و توکل دانسته، از آن پرهیز میدهد. لذا تلاش در جهت انتساب این عرفان به آیینهای هند و چین، ناشی از جهالت و بیاطلاعی است.
23-ابطال طلسم از راه پناه جستن به خدا، بیش از آن که شباهتی به پیروی از آیینهای خاور دور داشته باشد، اجرای اوامر و احکام قرآن کریم است و هرگونه نکوهش آن، جسارت و اهانت به این کتاب آسمانی به شمار میرود.
24-بر اساس ابتداییترین آموزههای عرفان کیهانی، انجام هر یک از فعالیتهای مربوط به فراروانشناسی از قبیل تلپاتی، غیبگویی، اعمال اراده بر دیگران، هیپنوتیزم، پرواز روح و ... به منزله خروج از موازین این عرفان است.
25-خلط عجیب «فرادرمانی» و «انرژی درمانی» و مسائل جانبی هریک با یکدیگر، در حالی که خود نویسنده، به تفکیک بنیادی آنها اذعان دارد، بازار مکارهای است که به هیچ ترتیب معقولی نمیتوان در آن، کالایی چون نشأت فرادرمانی از انرژیدرمانی را خریداری کرد.
26- یکی از قوانین لازمالاجرا در «فرادرمانی»، توجه به نظر پزشک و ادامه درمان پزشکی در طول مدت درمان به این روش است.
27-عرفان سرخپوستی از تعالیم دون خوان و کارلوس کاستاندا به دست میآید و نسبت دادن عرفان کیهانی به آن، از طریق ادعای سوابق طرفداری از اندیشههای پائولو کوئیلو دو اشکال اساسی دارد:
الف) کوئیلو آمیزهای از نمادهای ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت را با سنتهای معنوی بودیسم و نمادهای رایج در بین اقوام گوناگون گرد آورده است تا بتواند در میان مردم جهان نفوذ کند؛ اما نمیتوان تعالیم او را «عرفان سرخپوستی» نامید.
ب) صرفنظر از قضاوت و داوری درباره کوئیلو و آثارش، بازگشت از دیدگاههای وی به جهانبینی دیگر، ابقا بر نظرات وی را منتفی کرده، به فرض پیشینه طرفداری از وی، از سوی کسی یا کسانی که به عرفان کیهانی روی آوردهاند، نمیتوان نسبتی میان آن دو برقرار کرد.
28-عرفان کیهانی، با رمزگشایی از فلسفه برخی عبادات، در جهت تقویت باورهای دینی گام بر میدارد و علاوه بر این، یکی از دورههای آموزشی آن، بهطور خاص این هدف را دنبال میکند.
29-در عرفان کیهانی، هیچگونه ترتیب و حالتی مورد تعلیم قرار نمیگیرد تا بتوان آن را بدعت و مناسک دینی خاص این عرفان نامید.
30-مباحث معرفتشناختی عرفان کیهانی فارغ از مضامین آموزههای ظاهری شرایع بوده، در انطباق با بطن مشترک ادیان آسمانی است و از این رو، نمیتوان نقش تبلیغی آن درباره مسیحیت را پذیرفت؛ اما میتوان نقاط قوت آن را در کشف کمالات عرفانی اسلام یافت. (استراتژی حرکت در عرفان کیهانی بر اساس «بسمالله الرحمن الرحیم» تعریف میشود.)
31-در دیدگاه عرفان کیهانی، ازدواج، نمونه کوچکی از تجربه حرکت بینشی از کثرت به وحدت است. در این عرفان، تحکیم بنیان خانواده به حکم محبت عرفانی تضمین میشود و زنهار دادن از خودشیفتگی و افروختن نور عشق الهی، مطالبات فرومایه را پشت سر میگذارد. (اما نسخه مشخصی برای چگونگی انتخاب همسر یا شناسایی ویژگیهای همسر ایدهآل ارائه نمیشود.)
32-نشر اباطیلی چون بیاهمیت جلوه دادن جان انسانها درباره نگرشی که خدمت به دیگران و سلامتبخشی به آنها را سرلوحه محبت به همنوعان و مصداقی از انجام رسالت بندگی میداند، تنها میتواند با سادهاندیشی نسبت به گزارشات کذبی که نمونهای از آن ذکر شده است، محقق گردد.
33-جمع ارقام شهریههایی که هریک از آموزگاران عرفان کیهانی بهطور جداگانه دریافت میکنند، دلیلی بر اختصاص این مبالغ به فرد خاصی نیست که کلانی آن، نتیجه خاصی در بر داشته باشد و این نوع جوسازی، تنها ذکاوت و زیرکی منتقد را مورد تردید قرار میدهد.
34-سالهای متمادی است که مبلغ شهریه سقف ثابتی داشته، هیچکس جز نویسنده، مدعی نسبت آن با میزان بهرهمندی از طریق عرفان نیست.
به رغم اظهارات موجود در صفحة 79 :
35-در عرفان کیهانی (عرفان حلقه) توضیحات مفصلی درباره بهشت و جهنم وجود دارد و رهتوشه کمالی هر انسان در چگونگی وضعیت او در بهشت و جهنم، نقش تعیینکننده دارد.
36- تأکید بر رابطه جزء و کل، بهمنزله تقیید خداوند نیست و تنها چیستی و چگونگی ارتباط انسان با مرتبهای مادون ذات احدی (که حقیقت مطلق بهشمار میرود) را توصیف میکند. (این مطلب در بستر عرفان اسلامی قابل شرح است.)
37-قدمت عرفان کیهانی بسیار بیش از 15 سال بوده، نسخه مشابهی در کشورهای دیگر ندارد که بتوان آن را وارداتی نامید.
38-به نظر میرسد که اظهارات مبنی بر "برنامهریزی صهیونیزم و غرب"، مربوط به عرفانهای دیگرِ مورد بررسی می باشد. در غیر این صورت، با تأکید بر این که نگرش عرفان کیهانی هیچگونه سنخیتی با گرایشات منحط سیاسی و فرهنگی حکومتهای استعماری (که کوس رسوایی آنها در جهان نواخته شده است) ندارد، در مواجهه با این اتهام، تنها به این فرمایش امیر مؤمنان، علی (ع) تکیه میشود که «الکاذب علی شرف مهواة و مهانة»: دروغگو بر لب پرتگاه هلاک و خواری است.
«والسلام»
٠١/٠۶/١٣٨٨
http://www.faradarmani.ir/post/?url=...AfsoosBarSarab
http://www.faradarmani.ir/post/?url=...AfsoosBarSarab
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر