۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

شـبـکـه شـعـور کـيـهـانـي


شـبـکـه شـعـور کـيـهـانـي

شبکه شعور کيهاني ، مجموعه هوش و خرد يا آگاهي حاکم بر جهان هستي بوده که به آن آگاهي نيز گفته ميشود و يکي از سه عنصر موجود در جهان هستي مي باشد ( آگاهي ، ماده ، انرژي ). نظر به اينکه ، آگاهي نه ماده است و نه انرژي ، بُعد زمان و مکان بر آن حاکم نبوده و درمان به کمک اين شبکه از راه دور و نزديک امکان پذير مي باشد و همچنين فاقد کميت بوده و قابل اندازه گيري نيست و همان گونه که ذکر شد ، فقط با ايجاد انگيزش هايي در بدن بيمار ، نقطه اثر آن آشکار مي شود.

نکته مهم:


در اين مکتب درمان توسط درمانگر انجام نمي شود و او نمي تواند از بابت قدرت شبکه ٬ چيزي را به خود نسبت دهد و درمانگر صرفاً نقش يک واسطه را بازي مي کند تا حلقه اي بنام حلقه وحدت (حلقه وحدت- حبل الله) که حلقه بسيار هوشمندي مي باشد تشکيل شود.


سـلـسلــه مــوي دوســت حـلـقـه دام بلاســت
هرکه دراين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست
( سعدي )

با توضيح فوق مشخص مي شود که فرادرماني به انرژي و مهارت درمانگر بستگي نداشته و نيازي به داشتن استعداد و قدرت و انرژي خاصي نمي باشد ، بلکه درمان ، توسط هوشي بسيار برتر هدايت مي شود و قابليت هاي فردي تأثيري در انجام آن ندارد. در نتيجه ، فرادرمانگر نيز دچار هيچ نوع عارضه اي مانند خستگي و تحليل جسمي نمي شود و نيازي به جبران انرژي از طبيعت و غيره را نخواهد داشت. در ضمن وجود لايه محافظ فرادرمانگر را از خطر تشعشع شعور معيوب سلولي و ساير تشعشعات منفي بيمار و همچنين از تداخل موجودات غيرارگانيک ، محافظت مي نمايد.



نکته مهم ديگر در اين مکتب اين است که شخص با سعي و کوشش و تلاش خود درمانگر نمي شود بلکه با اجازه درمانگري و تجهيز به لايه محافظ ، پس از مکتوب نمودن «سوگند نامه» به او «تفويض» ميشود.


به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصود             خـيـال بــود کــه ايــن کــار بــي حــوالـه بــود
( حافظ )

در اين مکتب فرد از تمام توانايي ها و قابيلت هاي فردي کاملاً خلع سلاح شده و بدون داشتن هيچ گونه وسيله و روشي که بتواند آن را به خود نسبت دهد ٬ با تفويض اتصال و لايه محافظ، اقدام به درمانگري مي نمايد و در اين راستا براي درمان و درمانگري از هيچ گونه تمرکز ، تصور و تخيل ، ذکر و مانترا ، ترسيم سمبل ، تلقين و روش هاي خود هيپنوتيزم و... استفاده نمي شود.

همچنين در اين مکتب اعتقاد بر اين است که انسان در اين رابطه مي تواند از توانمندي هاي معنوي بسيار زيادي برخوردار باشد که توان فرادرمانگري يکي از آن ها است و از اين اتصال مي توان در شناخت گنج هاي دروني بهره برداري نموده و به « روشن بيني » که به معناي روشن ديدن و اشراق ، رسيدن به وضوح و فهم و درک روشن از جهان هستي مي باشد ، رسيده و زمينه ارتقاء روح فردي و جمعي جامعه را فراهم نمايد و اين خود مي تواند باعث اعتلاي انسان شده و از درد و رنج او بکاهد زيرا درد و بيماري شايسته انسان ، همان اشرف مخلوقاتي که خداوند براي خلق او به خود تبريک گفت ، نيست و تلاش براي رهايي از درد و رنج و خفت و خواري ، نه تنها «کارمايي» (عکس العمل منفي) براي او به وجود نمي آورد بلکه جزء رسالت انسان نيز مي باشد ؛ خصوصاً اينکه علت برخي از دردها و بيماري ها صرفاً ناشي از طرز فکر و بينش هاي غلط او مي باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر