عرفان و شريعت
محمدعلی طاهریتنوع حرکتهای معناگرا در سطح جهان و شهرت آنها ذیل عنوان «عرفان»، نشان میدهد این واژه، در برگیرندهی مفاهیم و مصادیق متعددی است. در عین حال نمیتوان انکار کرد انسان امروز دچار بحران معنویت است و به نظر میرسد آسیب شناسی و چاره سازی این بحران در گرو شناسایی نقش عرفان اصیل در دین و زندگی است. متن حاضر، با نگاهی گذرا به نقش های متقابل عرفان و شریعت، جایگاه عرفان در متن زندگی را یادآور میشود.
سير انسان در مسير كمال دو بعد دارد كه از يكديگر جدا شدني نيستند. این دو بُعد عبارتند از:
1- شريعت: اصول رهروی
2- عرفان: کیفیت رهروی (ارتقاي كيفي با پيروي از اصول رهروي)
به عبارت ديگر، شريعت و عرفان براي انسان، بهمنزلهي دو بال براي يك پرنده هستند. هيچ پرندهاي با يك بال قادر به پرواز نیست و نميتواند به جايي برسد. انسان نيز بدون هريك از دوبعد شریعت و عرفان، دچار سرگرداني ميشود. يكي از علل ناكامي برخی افراداز دین همين است كه به شناخت كيفي آن بيتوجهي و يا كم توجهي کرده اند. در واقع دليل اين ناكامي، انتظار پرواز پرندهاي با يك بال است كه قابل تحقق نيست.
به زبان ساده ميتوان گفت، ارزش اعمال و افکار را کیفیت آنها تامين ميكند. به همين دليل امكان جدا كردن عرفان از شريعت وجود ندارد. عرفان و شريعت در كنار هم دين ناميده ميشوند؛ در حالي كه به تصور عامه، دين فقط شريعت (حفظ و رعايت ظاهری احكام و دستورات دینی) است.
در واقع، تا به امروز، عدهاي در اثر كميت طلبي، ارتقای کیفی (عرفان) را ناديده گرفتهاند و یا حتی با آن مخالفت كردهاند؛ اما هنر آن است كه در عمل بتوان بین عرفان و شريعت آشتي برقرار كرد. با داشتن چنین بينشي، لازم است که ببينيم آيا در زندگي ما رشد و تعالی كيفي وجود دارد یا خیر. اگر امروز و ديروز ما از نظر كيفي يكسان باشد، بهطور قطع، در معرفت و انگيزهي ما اشكالي وجود دارد.
بسياري از مردم تصور ميكنند كه هدف دين، وادار کردن انسان به پرستش خداوند است. آنها از اين حقيقت غافلند كه هدف اديان، نشان دادن مسیر و جهت حركت بشر به منظور نزدیکی به «او» است. در واقع، خداوند نیازی به پرستش ندارد و پرستش، نیاز درونی انسان و سبب کمال و رشد کیفی او است و نقش اديان، ترغیب انسان به ارتباط با مبدأ است تا از اين طريق، همواره بتواند سطح فهم و كيفيت حيات خود را بالا برد و به «او» نزدیک شود. اديان آسماني، راههاي عملي اتصال به آن مبدأ را نيز معرفي ميكنند. اگر به اين نكته توجه شود، لزوم عرفان در كنار شريعت معلوم ميشود.
اما همواره در طول تاریخ عدهای سعی کردهاند که عرفان را جدای از شریعت و شریعت را بی نیاز از آن معرفی کنند که دلايل آن به اختصار عبارتند از:
1- برخورداري از عرفان، منوط به الهام و اشراق و ادراك قلبی و وجودی (نهادینه شدن معرفت و آگاهی) است و به عبارتي، افزودن كيفيت عمل، مستلزم درك اسرار عمل است. براي چنين ارتقايي نياز به اتصال و ارتباط با خداوند است. كساني كه از چنين تجربه¬اي برخوردار نيستند، خواسته يا ناخواسته صورت مسئله را پاك ميكنند. آنها رسيدن به ادراكات عرفاني را دشوار و ديرياب معرفي ميكنند و گاهي لزوم آن را منكر ميشوند.
2- گاهي افراد و يا گروههايي كه در طول تاريخ، به اهل عرفان مشهور شدهاند، مقيد به آداب و مراسمي ظاهری و ویژهای بودهاند كه باعث شده است تلقي اغلب مردم از عرفان فقط همان رفتارهاي خاص باشد. در واقع، همانگونه که در سراسر كرهي خاكي مذاهب گوناگونی وجود دارد؛ عرفان هم در نقاط مختلف، (با توجه به روشهاي گوناگون باطنگرايي) بهصورت طریقههای متنوعي قابل شناسايي است.
در اغلب موارد، سليقههاي مختلف در انجام آداب و رسوم طریقتی باعث ميشود كه سير و سلوك عرفاني و تحولات باطني در پوشش اين آداب پنهان بماند و تلقي نادرستي از عرفان به جا بگذارد. در نتيجه، عدهای توجه و تمايل به عرفان را غير ضروري و يا حتي كجروي محسوب میکنند.
3- توجه به معرفت و كيفيت، عدهاي را كه خواهان عقبماندگي جوامع بشري هستند، دچار نگراني ميكند. سلطهجويي اين عده موجب ميشود كه در صدد حذف عرفان از دين بر آيند تا با جدا كردن روح دين از آن، به استعمار فرهنگي بپردازند و بهدنبال آن، به مقاصد خود دست يابند.
كساني كه قصد جدا كردن عرفان از شريعت را دارند، از روشهاي مختلفي استفاده ميكنند كه يكي از آنها معرفي نادرست است. به اين ترتيب، گاهي ديدگاههاي عرفاني در اثر تفسير غلط اشتباه جلوه داده میشود.
براي مثال، برخی میگویند كه عارف همه اشياء را خدا ميپندارد؛ در حالي كه او آنها را عكس سايهاي از حقيقت مطلق ميداند:
عکـس روی تــو چـو در آیینهي جـام افتـاد عـارف از خندهي مـی در طمـع خـام افتـاد
حسـن روي تو به یک جلـوه که در آینه کرد ایـن همــه نقــش در آیینـهي اوهـام افتـاد
این همه عکـس می و نقـش نگارين که نمـود یک فـروغ رخ ساقی ست که در جـام افتـاد
«حافظ»
او فقط حقيقت يگانهي خداوند را حقيقت مطلق معرفی می¬کند و هر چيز ديگر غير از «او» را در نسبت با «او»، مجازي و غير حقيقي به حساب ميآورد؛ اما گمراهي و برداشت نادرست از اين حقيقت و حقايق ديگري كه وی درك كرده است، موجب برخوردهاي جاهلانه و ناشايست شده، در طول تاريخ، ضربههاي مهلكي به گسترش عرفان حقيقي و ناب و برخورداري شايسته از شريعت وارد كرده است.
از سوی دیگر، با اينكه برخوردهاي جاهلانه (عامدانه يا غیر عامدانه) با عرفان و گسترش آن، قدمت ديرينهاي دارد و بر قوت خود باقي است، امروزه احساس ميشود كه ميل دروني بسياري از مردم دنيا نسبت به عرفان رو به افزايش است و اگر به اين گرايش پاسخ مناسبي داده نشود، بيش از پيش، زمينهي القائات فرهنگي غلط فراهم ميشود.
رمز تعالی در حفظ ظاهر و باطن دين است و تنها در اين صورت است که حق دينداري ادا ميشود و ديگر شاهد قضاوت نادرست و سردرگمي كساني نخواهيم بود كه به همهي ابعاد دین نياز دارند؛ اما معرفي ناقص آن (فقط با بعد شريعت) آنها را دچار روزمرهگي يا وازدگي و تقویت روحیهی دین گریزی كرده است.
ارسال: شنبه29 اسفند 1388/ 0:47ق.ض
پیوند مطلب: shia-online.ir/article.asp?id=10359&cat=5
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر